عشق من....
انزلی چی آبای
دلم میخواست یه بوته گل سرخ بودم و در فصل بهار از توی باغچه به آسمون
نظرات شما عزیزان:
سلام میكردم
دلم میخواست مثل عطر گلهای بهار نارنج بودم و در دستهای باد رها میشدم.
دلم میخواست جای پنجره توی دیوار مینشستم و در نگاهم، روزها خورشید به
بازی مینشست و شبها ماه با دامن نقرهای رنگش میرقصید.
دلم میخواست گل یخ بودم، سر از برف در میآوردم و نوید بهار را به زمین میدادم.
دلم میخواست یه كهكشان پر از ستاره بودم و هروقت كسی دلش میشكست
یكی از ستارههام رو بهش میبخشیدم.
دلم میخواست ابر بودم و سخاوتم رو به زمین نشان میدادم تا دیگر با غصه به
آسمان زل نزد.
دلم میخواست دریا بودم تا آسمان چهره خود را در من نگاه میكرد.
دلم میخواست مثل نگاه آسمان به زمین، نگاه آدمها به هم مهربانتر بود.
Power By:
LoxBlog.Com |